آلن فرد بسیار صادقی است. او بین اعداد ۱ ۲ ۳ یکی را انتخاب کرده. سوال اینجاست: شما چطور می توانید تنها با مطرح کردن یک سوال به جواب آلن پی ببرید. لازم به ذکر است که در مقابل سوالی که شما می پرسید، او جواب بله، خیر و نمی دانم می دهد.ولی میتوانید مطمئن باشید که پاسخ او حتماً صادقانه و درست است. شما تنها یک سوال می توانید بپرسید تا به جواب پی ببرید

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

جواب تست هوش :
برای حل معمای آلن به او می گوییم: من عددی در نظر گرفته ام، عدد مورد نظرم ۲ یا مثلا ۳ است. آیا عددی که من در نظر دارم از عددی که شما در نظر داری کوچک تر یا مساوی است ؟

اگر آلن به این سوال پاسخ خیر بدهد یعنی او عدد ۱ را در نظر داشته است
اگر آلن به این سوال پاسخ بله بدهد یعنی او عدد ۳ را در نظر داشته است
و در صورتیکه پاسخ او نمی دانم باشد یعنی عدد مورد نظرش ۲ بوده.

دهقانی تعدادی گوسفند برای فروش به شهر برد…
نصف آنها را به اضافه نیم گوسفند به یک نفر فروخت نصف به اضافه نیم از گوسفند های باقی مانده را به نفر دوم فروخت و نصف به اضافه نیم از گوسفند های موجود را نیز به نفر سوم فروخت و با ۳ سه گوسفند که باقی مانده بود به ده برگشت …
او چند گوسفند به شهر برده بود؟

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

جواب تست هوش دهقان و گوسفندان
او ۳۱ سی و یک گوسفند به شهر برده بود …
۱٫ نصف به اضافه نیم گوسفند رو به نفر اول می دهد …
اگر سی و یک گوسفند داشته باشیم یعنی شانزده گوسفند فروختیم می مونه پانزده تای بقیه …
۲٫ نصف به اضافه نیم گوسفند رو هم نفر دوم می خره ، یعنی هفت و نیم به اضافه نیم ، میشه هشت تا که نفر دوم می بره …

۳٫ نصف به اضافه نیم گوسفند دیگه هم به نفر سوم می دهد که از هفت تای باقیمانده کم می شه …
یعنی چهار تا ، در نهایت می مونه سه گوسفند …

روزی دو نفر به خواستگاری دختر پادشاه می روند.
پادشاه به هر کدام از آنها یک اسب می دهد به یکی اسب سفید به یکی اسب سیاه و می گوید هر کدام که دیرتر به خط پایان برسد دخترم را به او می دهم.

بعد از چند ساعت بی حرکت ماندن هر دو خواستگار به سرعت سوار اسب ها شده و به طرف خط پایان می تازند.
چرا؟

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

پاسخ معما:
آنها پس از کمی درنگ به این نتیجه می رسند که بدون مسابقه دادن هیچ گاه به دختر پادشاه نمی رسند بنابراین اسب های خود را با هم عوض کرده و مسابقه را به شکل عادی ادامه می دهند و هرکس برنده شد یعنی اسب طرف دیگر زود تر رسید و دختر پادشاه مال او می شود.

مردی اقدام به ربودن هواپیمایی کرد که حامل مسافر و کالای بسیار ارزشمندی بود؛ او پس از برداشتن کالای ارزشمند، از خدمه پرواز تقاضای ۲ چتر نجات کرد. پس از دریافت دو چتر، او یکی از آنها را پوشید و دیگری را باقی گذاشت و همراه با کالای ارزشمند به بیرون پرید.
به نظر شما چرا او تقاضای دو چتر نجات کرده بود؟

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

جواب معما :
او با درخواست ۲ چتر نجات از کادر پرواز هواپیما این تصور را به وجود آورد که تصمیم دارد به همراه یکی از مسافران (به عنوان گروگان) از هواپیما به بیرون بپرد. خدمه پرواز نیز طبیعتاً برای حفظ جان گروگان، ۲ چتر نجات سالم به او دادند و او با اطمینان از این که چتر نجاتها درست کار می کنند؛ یکی از آنها را باقی گذاشت و با دیگری به بیرون پرید.

کاشف بی باکی قصد دارد پیاده از دل بیابانی خشک و بی آب و علف بگذرد . اگر عبور از این بیابان شش روز طول بکشد و او بتواند هر تعداد که می خواهد همراه با خود ببرد ، در صورتی که خود او و هر کدام از همراهانش قادر به حمل آذوقه کافی برای چهار روز یک نفر باشند .
وی با یاری چند تن می تواند به خواسته اش برسد ؟

راهنمایی: کسانی که فرد را همراهی می کنند می توانند در بین راه برگردند.

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

¤¤¤

پاسخ:
کاشف می تواند مسافت شش روزه را به یاری دو همراه به پایان برساند .
سه مرد در حالی که هر کدام ذخیره ی آب و غذای چهار روز را حمل می کنند به راه می افتند. در پایان نخستین روز یکی از همراهان جیره یک روز را به هر یک از دو مرد دیگر تحویل دهد و خود به نقطه ی شروع سفر برمی گردد . در پایان روز بعد همراه دوم جیره ی یک روز دیگر را به کاشف تحویل می دهد و خود نیز به نقطه ی آغاز بر می گردد . اکنون کاشف ، آب و غذای کافی در اختیار دارد و می تواند سفر چهار روزه ی باقیمانده را به تنهایی به پایان برساند.